1-امام صادق علیه السلام فرمود: مردى خدمت امیرالمؤ منین علیه السلام امد و ان حضرت همراه اصـحـابـش بـود، بـر ان حـضـرت سـلام کرد و گفت : به خدا من ولایت و محبت تو را دارم ، امـیـرالمؤ منین علیه السلام فرمود دروغ گوئى ، گفت : چرا، به خدا من محبت و دوستى تو را دارم و تـا سـه بـار تـکرار کرد، امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: دروغ گوئى ، تو چـنـان کـه گـوئى نـیـسـتـى ، هـمـانـا خـدا روحـهـاى مـردم را دو هـزار سـال پـیـش از بـدنـهـایشان افرید و سپس دوستان ما را به ما عرضه کرد، به خدا که من روح تـو را در مـیـان انـها ندیدم ، پس تو کجا بودى ؟ ان گاه ان مرد ساکت شد و جوابى نگفت . و در روایت دیگر است که امام صادق علیه السلام فرمود: او در اتش دوزخ بود.
شـرح :
راجـع بـه تـوضـیـح و تـفـسـر دو هـزار سال و تقدم خلقت روح بر بدن دانشمندان مـطـالبـى گـفـتـه انـد مـبـنـى بـر حـدس و تـخـمـیـن ، پـس ارجـاع عـلم ان بـه خـدا و رسول و اوصیائش اولى بنظر مى رسد.
2-امام باقر علیه السلام فرمود: ما هرگاه مردى را ببینیم ، ایمان یا نفاق او را بحقیقتش مى شـنـاسـیـم . (یـعـنـى حـقیقت و واقع ایمان یا حقیقت و واقع نفاق او را مى شناسیم و چیزى از ایمان یا نفاق او بر ما پوشیده نمى ماند.)
3-عـبدالله بن سلیمان گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به امام پرسیدم که ایا کار بـه او واگـذار شـده اسـت چـنـانکه به سلیمان بن داود واگذار شده بود: فرمود: ارى ، و دلیـلش ایـن اسـت کـه : مـردى از امـام مـسـاءله اى پـرسـیـد، ان حـضرت جوابش گفت ، سپس دیـگـرى هـمـان مـسـاءله را پـرسـیـد و او جـوابـى بـر خـلاف جـواب اول گـفـت ، بـاز دیـگرى همان مساءله را پرسید و او جوابى بر خلاف ان دو جواب گفت ، سـپـس فرمود: (((این است که بخشش ما، منت گذار یا ببخش بدون حساب 39 سوره 38 ـ))) در قرائت على علیه السلام این گونه است (و در قرائت مشهور به جاى اعط، امسک است ).
من عرض کردم : اصلحک الله امام که این جواب را مى گوید، انها را مى شناسد؟ (که هر یک را مـطـابق فهم و استعدادش پاسخ مى گوید) فرمود: سبحان الله !! مگر نمى شنوى که خدا مى فرماید: (((در اینها نشانه هائى است براى باریک بینان 75 سوره 15 ـ))) و انها ائمه هستند (((و ان در راهى پابرجاست ))) که هیچگاه از ان خارج نشود (بحدیث 573 رجوع شود).
سپس به من فرمود: ارى امام زمانى که مردى را ببیند، او را مى شناسد و رنگش را ایمان یا نـفـاقش را) مى شناسد، و اگر سخن او را از پشت دیوار هم بشنود، او را و شخصیتش را مى شناسد، همانا خدا مى فرماید (((از جمله ایات خدا افرینش اسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهاى شماست ، همانا در این اختلاف براى جهانیان نشانه هائى است 21 سوره 30 ـ))) و انـهـا دانـشـمندان (ائمه علیهم السلام ) هستند، پس امام هر امرى را که بشنود و به زبان ایـد، مـى فـهمد، چه انکه گوینده اهل نجات یا هلاکت باشد، از این جهت است که به مردم ان گـونـه پـاسـخ مى دهد. (یعنى چون امام از طرز گفتار مردم مقدار فهم و استعداد و ایمان و کـفر انها را مى فهمد و درجه امادگى و پذیرش انها را تشخیص مى دهد، از این جهت هر کس را به نوعى خاص پاسخ مى گوید).
-------------------------------------------
اصل حدیث:
1- مـحـمد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن صالح بن سهل عن أبى عبد الله ع أن رجلًا جاء إلى أمیر المؤمنین ع و هو مع أصحابه فسلم علیه ثم قال له أنا و الله أحـبک و أتـولاک فـقـال له أمـیر المؤمنین ع کذبت قال بلى و الله إنى أحبک و أتـولاک فـکـرر ثلاثاً فقال له أمیر المؤمنین ع کذبت ما أنت کما قلت إن الله خلق الأرواح قـبـل الأبدان بألفی عام ثم عرض علینا المحب لنا فو الله ما رأیت روحک فیمن عرض فأین کنت فسکت الرجل عند ذلک و لم یراجعه
و فى روایة أخرى قال أبو عبد الله ع کان فى النار
2- محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن عمرو بن میمون عن عمار بن مروان عن جابر عن أبى جعفر ع قال إنا لنعرف الرجل إذا رأیناه بحقیقة الإیمان و حقیقة النفاق
3- أحمد بن إدریس و محمد بن یحیى عن الحسن بن علی الکوفی عن عبیس بن هشام عـن عـبـد الله بن سلیمان عن أبى عبد الله ع قال سألته عن الإمام فوض الله إلیه کـمـا فـوض إلى سـلیـمـان بـن داود فـقال نعم و ذلک أن رجلًا سأله عن مسألة فأجابه فـیـهـا و سـأله آخـر عن تلک المسألة فأجابه بغیر جواب الأول ثم سأله آخر فأجابه بـغـیـر جـواب الأولیـن ثـم قـال هذا عطاؤنا فامنن أو أعط بغیر حساب و هکذا هی فی قـراءة عـلی ع قـال قـلت أصـلحـک الله فـحین أجابهم بهذا الجواب یعرفهم الإمام قال سـبـحـان الله أ مـا تسمع الله یقول إن فى ذلک لآیات للمتوسمین و هم الأئمة و إنها لبسبیل مقیم لا یخرج منها أبداً ثم قال لى نعم إن الإمام إذا أبصر إلى الرجل عرفه و عرف لونه و إن سمع کلامه من خلف حائط عرفه و عرف ما هو إن الله یقول و من آیاته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إن فى ذلک لآیات للعالمین و هـم العـلمـاء فـلیـس یـسـمـع شـیـئاً من الأمر ینطق به إلا عرفه ناج أو هالک فلذلک یجیبهم بالذى یجیبهم
|